جشنواره کوچه از امشب در بوشهر آغاز می‌شود (۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) معرفی نامزدهای سومین جایزۀ ادبی «چوک» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌منظور شرکت در مراسم تشییع پاپ عازم رم شد شبکه تلویزیونی کارمند افتتاح شد اعلام برنامه‌های هفته فیلم و عکس مشهد + جدول زمانبندی پوستر بیست‌ونهمین هفته فیلم و عکس مشهد منتشر شد برنامه صداوسیما برای دلجویی از هموطنان اهل سنت بهرام افشاری و سروش طاهری در تور آمریکای شمالی با «چه کسی جوجه‌تیغی را کشت؟» فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون (۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) + زمان پخش مدیر پخش شبکه یک صداوسیما عزل شد| اعلام جرم علیه ۸ نفر چهره ماندگار | درباره جلال‌الدین معیریان، بنیان‌گذار چهره‌پردازی کلاسیک ایران سایه مات خندوانه | نگاهی به برنامه ۱۰۰۱ و انتظارات برآورده نشده آن گفت‌وگو با استادان دانشگاه‌های مشهد به‌مناسبت روز ملی معماری پرورده آفتاب ایران | مختصری در احوال و آثار شیخ بهایی روایتی سینمایی از یک قهرمان | گفتگو با عوامل فیلم سینمایی صیاد انتشار فراخوان جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان تفلیس آغاز اکران انیمیشن رویاشهر در سینما آیا نویسندگان پرفروش آینده دنیا باید ستاره فضای مجازی باشند؟ جایزه یک عمر دستاورد موسسه فیلم آمریکا برای فرانسیس فورد کوپولا فیلم کوتاه داستانی «جای خالی» در جشنواره ایتالیایی
سرخط خبرها

منطق بانوی صاحب خانه

  • کد خبر: ۱۲۶۲۹۷
  • ۲۹ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۸
منطق بانوی صاحب خانه
وحید حسینی - داستان نویس

خانه محل آرامش است، ولی انگار تقدیر ما این بود که مستأجر آدم‌های بی منطق اعصاب خردکن باشیم! هر کدامشان هم با رفتار‌های غیرمنطقی - که رویارویی با آن نقطه ضعف من است - دست کم یک بار حالمان را بدجور گرفته بودند. اولین صاحب خانه، زنی میان سال بود که خشت اول حال گیری‌ها را گذاشت! قضیه به طلاق بانوی صاحب خانه از شوهرش برمی گشت.

گمانم تازه قرارداد اجاره را برای سال دوم تمدید کرده بودیم که سر و کله شوهر پیدا شد! آقا گویا با زن دیگرش زندگی می‌کرد و این خانه را زبانی و شفاهی در اختیار این یکی گذاشته بود تا از طریق اجاره دادن طبقات، امور خود و بچه هاش را بگذراند.

مرد یک روز آمد دم در واحد ما و گفت که زنش را طلاق داده و محترمانه از ما خواست خانه را تخلیه کنیم. ظاهرا می‌خواست به طرفش حالی کند اینجا چه کسی رئیس است! مقصر بنگاهی و زن بودند که به ما نگفته بودند سند خانه به نام شوهر است.

شاید هم تقصیر خود بی تجربه ام بود که تحقیق درست و حسابی نکرده بودم. بعد اتمام حجت آقای صاحب خانه، رفتم طبقه بالا سراغ بانوی صاحب خانه و گفتم همسرتان خواسته ما برویم، لطفا آن پول پیش را که بهتان دادیم پس بدهید.

زن با عصبانیت گفت حالا که شوهرم به شما گفته مرا طلاق داده، من هم پولتان را نمی‌دهم! عجبا! به ما چه ربطی داشت درگیری و مسئله شخصی بین آن لیلی و مجنون مسخره! مؤدبانه همین مفهوم را به طرف رساندم، اما حرف توی گوشش نمی‌رفت! روز‌های بعد، از یک طرف مرد فشار می‌آورد که خانه ام را خالی کنید و از طرف دیگر زن پولمان را پس نمی‌داد! حسابی کلافه و عصبی بودم.

احساس می‌کردم در یک زمین غصبی زندگی می‌کنم و این آزارم می‌داد! بالأخره آقای صاحب خانه خودش پولمان را داد و در فرصتی اندک، افتادیم دنبال خانه.

این بار صاحب خانه پیرزنی بود که از شوهر زمین گیرش مراقبت می‌کرد. شرط پیرزن این بود که زیاد بیرون نمانیم و نهایتا سر شب به خانه برگردیم! شرطی منطقی نبود، اما باز هم بی تجربگی کردم.

دخترش که طرف صحبت ما بود و گویا به علت ترس مادر از تنهایی، به ناچار مدتی آنجا بود، وانمود کرد که این شرط خیلی جدی نیست. خلاصه اش کنم؛ یک شب که دیروقت به خانه برگشتیم، پیرزن پشت در را انداخته بود و هر چه در زدیم باز نکرد تا ادب شویم! باید می‌گشتیم دنبال صاحب خانه بی منطق سوم تا من هم ثابت کنم خیلی بلد نیستم از زندگی درس بگیرم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->