نگاهی به تازه‌ترین اثر اسامه حجاج، کارتونیست مطرح عرب با موضوع غزه | حقیقت غزه در برابر نمایشی مضحک درباره سیدضیاءالدین سجادی و پژوهش های او درباره خاقانی | نوری که از شرق به غرب تابید اکران پویانمایی «فرمانروای آب» در مناطق بدون سینما سریال جدید وینس گیلیگان در اپل تی وی پلاس + زمان پخش شعار جدید جشنواره امام رضا (ع) مشخص شد: «ایران امام رضا (ع)» آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۴ مرداد ۱۴۰۴) دلتنگی «هوتن شکیبا» برای امیر سریال تاسیان + عکس آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۴ مرداد ۱۴۰۴) کنسرت «رضا فکری» در سالن بزرگ «لیسینسکی زاگرب» آغاز قدرتمند «چهار شگفت‌انگیز» در راه اکران بازگشت عمو‌های فیتیله‌ای بعد از ۱۰ سال به تلویزیون | سریال «دوقلو‌ها در شهر ۵ ستاره» در راه قاب شیشه‌ای آغاز مرحله انتخاب پویش فیلم‌سازی مردمی «وطن به روایت من» رقابت انیمیشن «گل‌های کاغذی» در جشنواره ای ایتالیایی وداع «نازنین بیاتی» با سریال «تاسیان» + عکس «تابستانی که برف آمد» در راه اکران سینما سریال «ده پهلوان» در راه است | عاشقانه دیگر به روایت حسن فتحی پوستر بیست و دومین جشنواره بین‌المللی امام رضا (ع) رونمایی شد انتشار کتاب «شوق ایمان»، خاطرات اولین فرمانده سپاه پاسداران استوری مهسا حجازی، نقش شیرین سریال تاسیان + عکس
سرخط خبرها

منطق بانوی صاحب خانه

  • کد خبر: ۱۲۶۲۹۷
  • ۲۹ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۸
منطق بانوی صاحب خانه
وحید حسینی - داستان نویس

خانه محل آرامش است، ولی انگار تقدیر ما این بود که مستأجر آدم‌های بی منطق اعصاب خردکن باشیم! هر کدامشان هم با رفتار‌های غیرمنطقی - که رویارویی با آن نقطه ضعف من است - دست کم یک بار حالمان را بدجور گرفته بودند. اولین صاحب خانه، زنی میان سال بود که خشت اول حال گیری‌ها را گذاشت! قضیه به طلاق بانوی صاحب خانه از شوهرش برمی گشت.

گمانم تازه قرارداد اجاره را برای سال دوم تمدید کرده بودیم که سر و کله شوهر پیدا شد! آقا گویا با زن دیگرش زندگی می‌کرد و این خانه را زبانی و شفاهی در اختیار این یکی گذاشته بود تا از طریق اجاره دادن طبقات، امور خود و بچه هاش را بگذراند.

مرد یک روز آمد دم در واحد ما و گفت که زنش را طلاق داده و محترمانه از ما خواست خانه را تخلیه کنیم. ظاهرا می‌خواست به طرفش حالی کند اینجا چه کسی رئیس است! مقصر بنگاهی و زن بودند که به ما نگفته بودند سند خانه به نام شوهر است.

شاید هم تقصیر خود بی تجربه ام بود که تحقیق درست و حسابی نکرده بودم. بعد اتمام حجت آقای صاحب خانه، رفتم طبقه بالا سراغ بانوی صاحب خانه و گفتم همسرتان خواسته ما برویم، لطفا آن پول پیش را که بهتان دادیم پس بدهید.

زن با عصبانیت گفت حالا که شوهرم به شما گفته مرا طلاق داده، من هم پولتان را نمی‌دهم! عجبا! به ما چه ربطی داشت درگیری و مسئله شخصی بین آن لیلی و مجنون مسخره! مؤدبانه همین مفهوم را به طرف رساندم، اما حرف توی گوشش نمی‌رفت! روز‌های بعد، از یک طرف مرد فشار می‌آورد که خانه ام را خالی کنید و از طرف دیگر زن پولمان را پس نمی‌داد! حسابی کلافه و عصبی بودم.

احساس می‌کردم در یک زمین غصبی زندگی می‌کنم و این آزارم می‌داد! بالأخره آقای صاحب خانه خودش پولمان را داد و در فرصتی اندک، افتادیم دنبال خانه.

این بار صاحب خانه پیرزنی بود که از شوهر زمین گیرش مراقبت می‌کرد. شرط پیرزن این بود که زیاد بیرون نمانیم و نهایتا سر شب به خانه برگردیم! شرطی منطقی نبود، اما باز هم بی تجربگی کردم.

دخترش که طرف صحبت ما بود و گویا به علت ترس مادر از تنهایی، به ناچار مدتی آنجا بود، وانمود کرد که این شرط خیلی جدی نیست. خلاصه اش کنم؛ یک شب که دیروقت به خانه برگشتیم، پیرزن پشت در را انداخته بود و هر چه در زدیم باز نکرد تا ادب شویم! باید می‌گشتیم دنبال صاحب خانه بی منطق سوم تا من هم ثابت کنم خیلی بلد نیستم از زندگی درس بگیرم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->